خدای مهربانم من یقین دارم که هیچ کدام از کارهای تو بیحکمت نیست... فقط تو میدونی توی این چند روز چی برمن گذشته اما میدونم برای بزرگ شدنم لازم که این اتفاقها حتی اگر خیلی تلخ و غیر قابل تحمل باشه بیفته...
خدایا واقعا حضورت رو در زندگیم شکر می کنم چون اگر نبودی نمیدونم چه بلایی سرم میومد با امید به این که پشت این قضایا تو هستی و هوادارم بودی و هستی به آرامش می رسم...
من تفاوت بین خودم و فرد دیگه که همهء وقایع رو و درست شدن یا نشدنش رو از بندگانت می بینه رو واقعا حس میکنم... خدایا بر واقعیت امر فقط تو واقفی و بغیر از تو هیچ کس نمیتونه کمک مطمئنی برام باشه... خدایا به خاطر همهء نعمتهای بی دریغت شکر...
خدایا خیلی دلم گرفته... امروزپسرمو بیرون دیدم، بازم تیر گلگیهام رو به طرفت نشونه رفتم و ازت گلگی کردم که چرا اینقدر صبر، تاکی تحمل، من دیگه خسته شدم از این بلاتکلیفی، از این تنهایی.... خدایا تو خودت بهتر از همه می دونی که منم صبرم زیاده اما خب یه انسانم و نیازهایی دارم.... خدایا من به خاطر همهء لطفهایی که در حق من انجام دادی یه دنیا ممنونم اما خدای عزیزم من این دل واموندمو چکار کنم ....
خدا جونم امروز از زور ناراحتی که می خواستم کمی خودمو آروم کنم رفتم جمکران و اونجا دعا کردم، صدات زدم، مثل همیشه ازت خواستم که راحتم کنی و اونجا تصمیم گرفتم که بیام و اینجا صفحه ای برای حرفای دلم فراهم کنم تا بتونم راحتتر باهات حرف بزنم....
خدایا تو خودت بهتر از همه می دونی که هر چقدر هم اطرافم شلوغ باشه اما دل من تنهاست و فقط با حرف زدن با توست که آروم میشم پس خواهش می کنم بهم سر بزن و برام کامنت بگذار که فقط و فقط با امید به حضور تو و رد پای تو در کنارم توان راه رفتنم هست....